میکرورسانه‌ها و زیست بوم جدید فرهنگ در فضای مجازی

سی امین نشست مقام با موضوع میکرورسانه‌ها و زیست بوم جدید فرهنگ در فضای مجازی و با حضور استاد صابر اکبری برگزار شد

سی امین نشست مقام با موضوع میکرورسانه‌ها و زیست بوم جدید فرهنگ در فضای مجازی و با حضور استاد صابر اکبری برگزار شد

در یک دهه اخیر ما انگار احساس می کنیم رسانه آدم¬ها را می سازد، یعنی دیگر آدم ها نیستند که از رسانه ها استفاده می کنند. ببینید یکوقتی است که شما یک انسانی هستید، یک جامعه ای هستید، می گویید من بخشی از زندگی خودم را به رسانه اختصاص می دهم، من انتخاب می کنم، کنشگری می کنم، گزینش می کنم و این بخشی از زندگی من است، این یک حالت است، اما یکوقتی نه، شما اتفاقاً تحت احاطه او قرار گرفتید و او است که زیست جهان شما را می سازد، به عبارتی اصلا شما در آن زیست جهان متولد می شوید و فکر می کنید و بزرگ می شوید و کنش می کنید و او همه چیز شما را مشخص می کند، بنابراین مهم ترین عامل ایجاد زیست جهان یا در مثالی که گفتم، مثال قبلی بگویم تربیت، در آن نگرشهای تربییتی یا عرضم به حضور شما بگوییم تغییر اجتماعی؛ رسانه شده است در یک دهه اخیر. 
کدام رسانه این قدرت و قابلیت را داشته است؟ خب همین شبکه های اجتماعی که ما آنها را می شناسیم، یعنی رسانه های قبلی هیچوقت این قدرت را، رسانه های قبلی همه بخشی از زندگی مخاطب بودند نه این که کل زندگی مخاطلب را در بر بگیرند یعنی سینما با این که به شدت عمیق تأثیر و نفوذ او بالا بوده است، رَسِش او، ضریب او بالا بوده است ولی هرگز همه زندگی را احاطه نکرده است، همه جهان فکری را احاطه نکرده است و بلکه قبل از او حاضر نشده است، همیشه یک سوژه بوده است، یک سوژگی انسان بوده است و بعد از آن رسانه بوده است اما الان انگار عقب تر آمده است، قبل از سوژگی انسان آمده است و رسانه حدود و ثغور سوژگی را مشخص می کند. این اتفاقی است که در دو دهه اخیر، مشخصاً در یک دهه اخیر با اوج گیری شبکه های جتماعی؛ چون شبکه های اجتماعی قبل از آن هم بوده است ولی عملاً آن دوره ای که ترند شده است و به این قدرت بی بدیل بسط پیدا کرده است برای همین یک دهه اخیر است؛ در ادامه یک مقدار راجع به این صحبت می کنم.
بنابراین اهمیت دارد که ما این ساختار و زیست بوم جدید را بشناسیم. چرا؟ چون این دقیقاً همان چیزی است که جهان و فرهنگ ما را می سازد و شکل می دهد، شکل جدیدی به همه چیز می دهد، همه مفاهیم را از نو تعریف می کند، همه اقتضائات و بازیگرها را تغییر می دهد. خب این مقدمه بود.

نکته دوم این است که این اتفاق به طور معمول از طرف یک جامعه سنتی مثل ما اتفاق ترسناک تلقّی می شود، می گوییم چقدر بد و چقدر وحشتناک و خطرناک؛ بیچاره شدیم مثلا ولی اینطور نیست، این اتفاق اتفاقاً به خودی خود اتفاق مثبتی است. حالا ما اگر نگرش های دینی را هم اینجا اضافه کنیم می گوید: الناس أعداءُ ما جَهلوا، مردم دشمن چیزی هستند که نسبت به آن جهل دارند، ما چون همیشه جهل داریم همیشه می ترسیم، هرکس نسبت به آینده، آینده برای او مجهول باشد، از آینده می ترسد و بنابراین همیشه مهم ترین نوع مواجهه ما با آینده مواجهه آسیب شناسانه است، می گوییم خب آینده آمد، یک تکنولوژی از آینده می آید، چطوری با آن مقابله کنیم؟ این یکی دوتا هم نیست، شما  این را در طول تاریخ ما، حالا در دوره قاجار این خیلی جالب است مثلا از دوش حمام بگیرید که این مقابله را ما با آن انجام دادیم تا همینطور یکی یکی بیایید جلو، یعنی هرچه از آینده می آید ما اول از آن می ترسیم و می گوییم این ما را نابود می کند؛ بعد کم کم با اتفاقاتی می آید و در زندگی روزمره ما وارد می شود و اتفاقاً این باعث می شود که ما بیشترین ضربه را از آن نقاط آسیب زا و نقاط چالش آن بخوریم و کمترین بهره را ببریم یعنی همین نوع مواجهه ای که پر از انفعال است اتفاقاً خودش می کند همان چیزی که از آن می ترسد را، یعنی خودش باعث می شود بیشترین آسیب ها و کمترین منافع را ببرید؛ در صورتی که اگر شما خودتان به استقبال آن بروید و نترسید و به آن علم داشته باشید می توانید بیشترین فرصت ها و کمترین تهدیدها را بهرمند شوید، از تکنولوژی ها و از آینده و از فناوری؛ فناوری به عنوان مهم ترین عامل انسان بودن. انسان بودن به واسطه فناوری ممکن است وگرنه ما مثل طبیعت و مثل حیوانات می شویم.
شما هم می توانید سهم خودتان را گسترش بدهید، علت این که ما الان اینقدر در این زمینه ضعف داریم، یعنی در عرصه های فرهنگی هرچه جلوتر می رود، بخاطر این است که ما در این ابزار جدید وارد نشدیم. ما کدام یک از کارهای، اخیراً تلاش های نویی انجام می دهیم، به تازگی؛ ولی می گویم خیلی هم کم است و هم دیر است یعنی هم کم است، اینها عددهای درشتی می خواهد، خیلی چیزهای آن بالا است، یعنی هم تمرکز سازمانی می خواهد، هم تمرکز سیاستی می خواهد، هم تمرکز مالی می خواهد، حمایت های همه جانبه می خواهد. ما چندتا کاراکتر داریم؟ محبوب ترین کاراکترهای کودکان و نوجوانان ایرانی، ده تای اول خارجی هستند یعنی در ده تا کاراکتر محبوب یک ایرانی هم وجود ندارد، نمی دانم از همان فروزن و مرد عنکبوتی و بن تن بگیرید تا شماره ده، اگر اشتباه نکنم چهارده پانزده هم خارجی هستند، ایرانی ها تک و توک تازه از شانزده هفده شروع می شوند، برای همه اقشار سنی، یعنی حتی برای کودکان زیر هفت هشت سال که تازه نقطه قوت ما بودند که محبوب ترین کاراکتر آن همین ببعی بوده است که اخیراً انیمیشن آن امروز فردا روی پرده می آید، ببعی قهرمان، تازه این مثلا یازدهم دوازدهم است، تازه این هم جزو ده تای اول نیست. یعنی ما هیچ کاراکتر بومی نداریم که کودک، نوجوان و جوان ما یعنی اقشار اصلی فرهنگ و بازیگران عرصه فرهنگ که همین ها هستند یعنی کودک، نوجوان و جوان، کاراکتر بومی نداریم. نمی گویم نمی توانیم داشته باشیم، رستم و سهراب و شهدا و ائمه و اینها داریم، منظورم از نداریم این نیست که در تاریخ نداریم، منظورم این است که بالفعل نکردیم. هم کاراکتر ایجاد کنیم و هم پیرامون این کاراکتر روایت پردازی کنیم و هم بعد با آن ایجاد جهان داستان ها؛ حالا جهان داستان ها اینجا خیلی مهم می شوند، جهان های روائی تودرتو و پیچیده، بعد اینها را تبدیل به محصول کنیم، نوشت افزار می شود، نوشت افزار آن کمیک می شود، کمیک آن بازی می شود، بازی آن بازی کارتی می¬شود، بازی کارتی آن اتاق فرار می شود، اتاق فرار آن لباس می شود، لباس آن روی لیوان می آید، لیوان آن تبدیل به قصه می شود، یک چیز عجیبی، یک شبکه تودرتویی از تعاملات درون زنجیره ای بین اینها بوجود می¬آید. پس در نتیجه صنایع فرهنگی مهم ترین ابزار سیاست فرهنگ در این زیست بوم جدید است.
چرا میکرو رسانه ها مهم می شوند؟ این نکته خاتمه من که قسمت دوم تیتر بحث ما اینجا است. این یک شیفت اساسی دیگری است، یک چرخش اساسی دیگری است. ببینید شما از دوران مدرن در غرب. از دوران مدرن تقریباً بعد از جنگ جهانی دوم، از 1945 به بعد و مشخصاً از 1968، جنبش می 68 به بعد عملاً یک طوری این را پایان دوران مدرن می دانیم یعنی عصر افول کلان روایت ها است، اصل فروپاشی کلّیت و وحدت و باور به کلّیت و وحدت حقیقت و آن تصاویر هیوج و مین استریم ها و اینها و این که حالا برویم به سمت تکثّر، برویم به سمت این که هر کسی بیاید حقیقت را از منظر خودش بگوید.